سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهر تاریخی کاپادوکیا در ترکیه میزبان هتل 5 ستاره ای است که با مرمت و بازسازی یک غار چندین هزار ساله ساخته شده است .
 
مراحل ساخت هتل در سال 2002 به اتمام رسید و از آن زمان تاکنون علاقه مندان به آثار باستانی می توانند در این موزه هتل اقامت داشته باشند .


























تاریخ : دوشنبه 91/12/28 | 10:24 صبح | نویسنده : gharibeh | نظر

زندگی خصوصی و واقعی ستاره‌های سینما و موسیقی همیشه از سوژه‌های مورد علاقه مخاطبان و مردم عادی بوده و جذابیت خاصی برای سینماگران داشته است. به‌ویژه که هنرهایی مانند بازیگری و خوانندگی همواره برای بسیاری وسوسه مدام به حساب می‌آیند و این موضوع حتی برای خود بازیگران و خوانندگان نیز اتفاق می‌افتد تا گاه‌گداری به حرفه‌های یکدیگر سرک بکشند.

جذابیت این هنرها نه تنها بسیاری از مردم عادی که حتی حرفه‌ای‌ها را هم رها نمی‌کند تا جایی که هر از چند گاهی ستاره‌های سینما، موسیقی و حتی ورزش به دنیای پرکشش یکدیگر کوچ کرده و نقش دیگری را بازی کنند. زمانی که ستاره‌های موسیقی به پرده نقره‌ای راه می‌یابند، یا بازیگران مطرح و بزرگی که سر از دنیای پر زرق و برق خوانندگی و موسیقی درمی‌آورند و قهرمانان دنیای ورزش که هر دوی این عرصه‌ها را به تناسب تجربه می‌کنند.

فوتبالیست‌ها هم در موقعیت‌های گوناگون شانس خود برای حضور در پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی امتحان کرده‌اند. علی پروین، احمدرضا عابدزاده، علی انصاریان، علیرضا نیکبخت واحدی، خداداد عزیزی، حمید استیلی و... از جمله ورزشکارانی بودند که در نقش خودشان یا دیگران جلوی دوربین رفتند.

به نظر می‌رسد سینما جذابیت بیشتری برای ستاره‌های سایر حوزه‌ها و رشته‌ها دارد و بسیار وسوسه انگیز است. مضاف‌بر اینکه مخاطبان هم علاقه زیادی به تماشای زندگی واقعی قهرمانانشان بر پرده نقره‌ای دارند. سینمای ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و چهره واقعی برخی ستاره‌های موسیقی و سینما را به بهانه‌ها و روش‌های گوناگون دستمایه خود قرار داده است، از بازی کردن نقش‌های واقعی گرفته تا پرداخت غیرمستقیم به زندگی یک ستاره.

هنرپیشه

فیلم سینمایی هنرپیشه به کارگردانی محسن مخملباف که در سال 71 ساخته شد از اولین آثاری بود که به پشت پرده زندگی یک بازیگر سینما اشاره داشت. در این فیلم اکبر عبدی، فاطمه معتمد آریا، ماهایا پطروسیان، حمیده خیرآبادی، حسین پناهی و... به ایفای نقش پرداختند.

"

فیلم روایت زندگی اکبر عبدی بازیگر مطرح سینمای کمدی است که تصمیم می‌گیرد صرفاً در فیلم‌های هنری بازی کند و ناگهان پی می‌برد همسرش (سیمین) عزمش را جزم کرده که فرزندی داشته باشد، اما او نازا است. از این رو زندگی آنها دچار مشکل می‌شود. سرانجام سیمین تصمیم خود را می‌گیرد و دختری کولی را به عقد اکبر در می‌آورد تا صاحب فرزندی شوند.

حضور دختر کولی زندگی آنها را آشفته می‌کند. توجه فراوان اکبر به دختر کولی، سیمین را به جنون و تیمارستان می‌کشاند. اما دختر کولی نمی‌تواند فرزندی برای اکبر به دنیا بیاورد. لذا اکبر به سراغ سیمین رفته و نوزادی از پرورشگاه به فرزندی می‌پذیرند. فیلم که در اکران عمومی خود با استقبال زیادی روبرو شد در یازدهمین جشنواره فیلم فجر نیز در چندین رشته از جمله بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد و زن نیز نامزد دریافت جایزه شد که سرانجام سیمرغ بلورین بهترین صدابرداری، و طراحی صحنه را دریافت کرد.

پر پرواز

"پرپرواز" با فیلمنامه‌ای از کیانوش عیاری و خسرو معصومی، به کارگردانی خسرو معصومی در سال 79 تولید و یک سال بعد اکران شد. این فیلم از نخستین آثاری بود که تحت تاثیر حضور یکی از ستاره‌های مطرح موسیقی کشور، جلوی دوربین رفت. حضور شادمهر عقیلی خواننده محبوب آن سال‌ها در این اثر سینمایی برای بسیاری از مخاطبان وسوسه انگیز بود تا به تماشای آن بنشینند، هرچند این اثر ارتباطی با زندگی واقعی این خواننده نداشت.

فیلم روایت بابک خواننده و آهنگساز جوانی است که تلاش می‌کند با کمک نامزدش ستاره مجوز انتشار نخستین کاست موسیقی خود را بگیرد، اما با موانعی روبروست. در همین حال به وسیله دوست ستاره با دختری به نام یاسمن آشنا می‌شود که پدرش صاحب یک مؤسسه تولید نوار کاست و موسیقی است.

یاسمن پدرش را وادار می‌کند تا هزینه ضبط و تولید کاست اول بابک را برعهده بگیرد. او در جریان ضبط این نوار به بابک دل می‌بندد. با عدم صدور مجوز توزیع این کاست از سوی شورای موسیقی، یاسمن به بابک پیشنهاد می کند که به لوس آنجلس برود و کار موسیقی را درآنجا پی بگیرد.  بابک به رغم مخالفت مادر و نامزدش به این پیشنهاد تن درمی‌دهد، درحالی که رابطه‌اش با ستاره به سردی گراییده است اما کوشش ستاره و پدرش سرانجام منجر به صدور مجوز و ماندن بابک در ایران می‌شود.

توفیق اجباری

توفیق اجباری ساخته محمدحسین لطیفی با فروش خیره‌کننده خود در سال 86 به باشگاه‌های میلیاردی سینمای ایران پیوست. فیلم که بخشی از آن الهام گرفته از زندگی خصوصی محمدرضا گلزار سوپراستار سینمای ایران بود در واقع روایتگر داستان بازیگری است که به دلیل برخی اختلافات از همسر خود جدا شده است.

"

توفیق اجباری با بازی محمدرضا گلزار، باران کوثری، رضا عطاران و نیوشا ضیغمی فیلمی است که به تمام معنا در رده فیلم‌های تجاری جای می‌گیرد. استفاده از ستاره‌های سینما و تلویزیون، استفاده از سبک و سیاق سطحی و ساده سریال‌های تلویزیونی، انتخاب سوژه‌ای جنجال برانگیز (زندگی خصوصی یک سوپر استار) همه و همه دست به دست هم داده تا این فیلم را به یک فیلم سراسر ‌ی و عامه پسند بدل کند.

اما با وجود همه این عوامل و سطحی بودن بسیاری از موقعیت‌های کمیک اثر، «توفیق اجباری» در گیشه بسیار موفق عمل کرد و فروش قابل توجهی داشت چرا که برای بسیاری از مخاطبان تماشای بخشی از زندگی واقعی ستاره‌ای چون گلزار جذاب و پرکشش بود.

سوپر استار

سوپراستار به کارگردانی تهمینه میلانی یکی دیگر از فیلم‌هایی است که پشت صحنه سینما و زندگی شخصی ستاره‌های سینمایی را به تصویر می‌کشد. این فیلم با بازی شهاب حسینی، رضا رشیدپور، افسانه بایگان، فتانه ملک محمدی، فریبا کوثری نسرین مقانلو، نوروز 88 به اکران سینماها درآمد و با استقبال زیادی نیز روبرو شد.

"

سوپراستار روایتی از زندگی یک سوپراستار سینما به نام کوروش زند (شهاب حسینی) است که اطرافش را سراسر غرور و فساد گرفته است. وی در همان ابتدا فردی خودشیفته و عصبی نشان داده می‌شود که به دلیل موقعیت حرفه‌ای‌اش با کارگردان و عوامل فیلم در تنش و درگیری است و تمام زندگی‌اش در خوشگذرانی ترسیم می‌شود. او به دلیل موقعیت حرفه‌ای اجتماعی‌اش فقط در جلوی دوربین بازی نمی‌کند بلکه دیگران را نیز به بازی می‌گیرد و هیچ نشانه‌ای از تعهد اخلاقی را نمی‌توان در وی سراغ گرفت. انسانی بی‌بند و بار که پشت شهرت و منزلت حرفه‌اش تنها بر مدار خویش می‌گردد و هیچ خط قرمزی برای رفتارش نمی‌شناسد اما او در این میان با دختری به نام رها آشنا می‌شود که زندگی او را زیر و رو می‌کند.

میلانی در پس چهره غیراخلاقی کوروش نوعی معصومیت و پاکی وی را بازشناسی می‌کند تا در نهایت بگوید هر سوپراستاری بالذات دارای چنین شخصیت انسانی نیست اما موقعیت حرفه‌ای و اجتماعی وی بستر لغزش‌های فراوانی است.

شاید بتوان گفت این دومین فیلم و روایت از زندگی یک سوپراستار سینما است که البته این بار برخلاف نمونه قبلی (توفیق اجباری) چاشنی طنز ندارد و به واقعیت‌ها می‌پردازد. میلانی در سوپراستار قصد دارد با پرداختن به زندگی شخصی و خصلت‌های فردی ستاره‌های سینما تصویر واقعی از دنیای آنها را به تصویر بکشد.

این فیلم در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر در بخش معناگرا به نمایش در آمد و دیپلم افتخار بهترین باریگر نقش اول زن در بخش بین‌الملل را برای فتانه ملک محمدی و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای شهاب حسینی به ارمغان آورد .

بی‌خداحافظی

احمد امینی پس از ساخت فیلم‌های «سایه‌های هجوم»، «غریبانه»، «چتری برای دو نفر» و «این زن حرف نمی‌زند» و پس از9 سال دوری از سینما با ساخت «بی خداحافظی» که قرار بود کیومرث پوراحمد آن را بسازد به سینما بازگشت.

فیلم با بازی رضا صادقی، محمد رضا فروتن، پگاه آهنگرانی، افشین هاشمی، شقایق فرهانی، مژگان بیات، کورش تهامی، پیام دهکردی، همایون ارشادی، هومن برق نورد و... تصویرگر زندگی و دغدغه‌های فکری رضا صادقی هنرمند محبوب موسیقی پاپ است که یکی از سخت‌ترین مراحل عمرش را پیش روی خود می‌بیند.

"

هرچند «بی خداحافظی» در ژانر زندگی نامه‌ای ساخته شده اما از ویژگی‌های این ژانر برخوردار نیست. به این معنا که با دیدن این فیلم مخاطب آگاهی کامل و درستی از زندگی قهرمان قصه پیدا نمی‌کند و این نکته فارغ از اینکه این آشنایی اساسا چه اهمیتی برای بیننده امروز ایران و مخاطب سینما دارد یا ندارد، قابل توجه است.

بنابراین فیلم اساساً موفق نشده آن‌طور که باید و شاید از کاراکتر رضا صادقی در یک اثر سینمایی استفاده بهینه کند و از ابتدا تا انتها در یک عدم توازن نسبت به شخصیت اصلی‌اش در کش ‌و قوس است و اصلاً این فضا را برای مخاطب ایجاد نمی‌کند که بتواند بر روی موضوع اصلی یعنی رضا صادقی توجه و تأملی درخور پدید آورد
فیلم به تلفیق تعدادی آهنگ و خلق چند فضای نه چندان گرم و دیدنی بدون تمهید جذابیت‌های لازم فیلم‌های موزیکال پرداخته و ره‌آوردش تنها مطرح شدن نام رضا صادقی به عنوان یک خواننده و تعریف کردن بخشی از قصه زندگی او بدون لحاظ کردن زمینه های بصری و جذابیت های دراماتیک و سینمایی لازم است.

جمع‌بندی

بی‌تردید این پایان حضور ستاره‌ها در آثار سینمایی نبوده و نیست چرا که حضور آنها همواره جذاب و همراه با هیاهوهای تمام نشدنی است اما ساخت فیلم زندگی ستاره‌ها نباید از سوی سازتدگان تنها یک تاکتیک برای فتح گیشه‌ درنظر‌ گرفته شود بلکه باید به بهترین وجه از ظرفیت محبوبیت اجتماعی آنها جهت خلق اثری ماندگار بهره برد، کاری که در سینمای ایران بسیار اندک اتفاق افتاده و بیشتر جنبه اقتصادی اینگونه آثار مورد توجه قرارگرفته است. اینگونه است که ایده‌های جذاب حضور ستارگان و سوپراستارهای عرصه‌های مختلف کاملا به هدر رفته و هیچ گاه به اثری ماندگار و متفاوت تبدیل نشده است.




تاریخ : دوشنبه 91/12/28 | 10:24 صبح | نویسنده : gharibeh | نظر

اگر به شهر رم سفر کنید بدون شک می توانید این دسر لذیذ و کوچک با تزئینی به شیوه آشپزان پاریسی را بیابید . مواد اصلی این کلوچه زردآلو و پسته است .

 
Christina’s Homemade Ice Cream : در شهر کمبریج انگلیس بستنی های خانگی کریستیانا شهرت فراوانی دارند . شکر آب شده ، شیرین بیان ، عسل ، شربت سیب ، دارچین و شکلاتی مخصوص از کشور مکزیک به این بستنی طعمی منحصر به فرد بخشیده است .

 
Habibah : آفتاب تند و سوزان شهر امان در اردن به همراه شیرینی های " حبیبة " و یک فنجان چای داغ بهترین تجربه سفر به این کشور عربی خواهد بود . 

 
 Ice Monster : در تایپی میوه مورد علاقه مردم انبه است . یک ظرف بزرگ از قطعات انبه ، شیر پر چرب و یخ خرد شده بهترین دسر این کشور کوچک است .

 
Xocolat : شکلات های وین شهرت جهانی دارند . فروشگاههای بزرگ این شهر دارای قفسه هاییی مملو از انواع شکلات با طمع و مزه های متفاوت هستند . 



Café Central : این مغازه شیرینی فروشی بیش از 137 سال پذیرای مهمانان و توریست هایی از سراسر جهان بوده است . کیک های خامه ای در این مغازه دارای شکل و ظاهری متفاوت با آنچه تاکنون تجربه کرده اید هستند .

 
Lamingtons at Flour & Stone : آشپزان استرالیایی در سیدنی تلاش می کنند کیک شکلاتی مشهور این شهر را همانند سنگی که با گلهای سفید پوشیده شده است تزئین کنند . این کیک اسفنجی در شکلات و پودر نارگیل خوابانده می شود .
 



Loong Fatt Eating House & Confectionary : نان های مخصوصی در سنگاپور تبخ می شود که کارایی بسیاری دارد . مردم محلی معمولا این نان های شیرین را به همراه غذا و یا چای و قهوه مصرف می کنند .

 
Auntie Sweet : در هنگ کنگ نوعی پودینگ به عنوان دسر سرو می شود که مایع آن توسط شیره نارگیل شیرین شده و در وسط کاسه نیز یک اسکوپ بستنی قرار می گیرد . این دسر هم در میان گردشگران از محبوبیت زیادی برخوردار است .

بازگشت به ابتدای صفحه




تاریخ : دوشنبه 91/12/28 | 10:21 صبح | نویسنده : gharibeh | نظر

کارتون قدیمی پینوکیو که شرکت فیلمسازی والت دیزنی آن را در سال 1940 منتشر ساخت، هنوز مورد توجه کودکان و بزرگسالان اقصی نقاط جهان قرار می‌گیرد. اما، داستان این عروسک چوبی مبتنی بر یک تمثیل عمیق معنوی و برپایه آموزه‌های سری است که به ندرت درباره آنها سخن به میان می‌آید. در این گزارش، ما به منشا و ریشه شکل‌گیری این داستان انیمیشنی و نیز لایه‌‌های پنهان آن نگاه اجمالی خواهیم انداخت.



کارتون پینوکیو یکی از پیچیده‌ترین فیلم‌هایی است که برای کودکان ساخته شده است. آیا این کارتون می‌تواند داستان نمادین مبالغه‌آمیزی از معنویت و جامعه مدرن باشد؟ آیا در این فیلم نشانه‌هایی از عضویت در آیین‌های مرموز و اسرارآمیز وجود دارد؟

البته نیازی به گفتن نیست، این فیلم در حال حاضر محصول پرکاربردی در فرهنگ عمومی جامعه امروز است. تا به حال چند نفر این کارتون را ندیده‌اند؟ از سوی دیگر، چند نفر از مفاهیم پنهان کارتون پینوکیو اطلاع دارند؟ در پشت پرده ماجرای این عروسک خیمه شب بازی که تلاش دارد تا تا پسر خوبی باشد، یک تمثیل عمیق معنوی نهفته است که ریشه در مکاتب سری علوم خفیه دارد.

از زاویه نگاه یک مبتدی، داستان کودکانه پینوکیو که درباره "خوب بودن" است و نکات قابل تاملی درباره "دروغ نگفتن" دارد، در نهایت به اثری کلاسیک برای بزرگسالان در راستای تلاش برای رسیدن به خردمندی و روشنگری معنوی تبدیل می‌شود. فضای بی‌رحم داستان پینوکیو تصویر هولناکی از دنیای مدرن ما را نمایش داده و شاید قصد دارد تا راه فرار از دام‌های این دنیای مدرن را به ما نشان دهد. با توجه به سابقه حرفه‌ای نویسنده داستان و مراجعه به منابع کتب ادبی می‌توان به مفاهیم اسرارآمیز پنهان در کارتون پینوکیو پی برد.

خاستکاه شکل‌گیری داستان پینوکیو

 


کارلو لورنزینی
نویسنده داستان پینوکیو، از اعضای فعال فراماسونری بود

داستان پینوکیو اولین بار توسط فردی به نام "کارلو لورنزینی"(ملقب به کارلو کولودی) بین سالهای 1881 و 1883 در ایتالیا به رشته تحریر در آمد. لورنزینی این حرفه را از مقاله‌نویسی در روزنامه‌ها آغاز کرد و در اغلب موارد برای بیان دیدگاه‌های سیاسی خود از روش طنزنویسی بهره می‌جست. لورنزینی در سال 1875 وارد دنیای ادبیات کودکان شد و از این طریق تلاش کرد تا عقاید سیاسی خود را به مخاطب انتقال دهد. برای مثال؛ سری داستان‌های Giannettino که عمدتاً به وحدت ایتالیا اشاره داشت.

لورنزینی در واقع بسیار علاقمند بود تا از یک کاراکتر دوست داشتنی و مهربان و در عین حال متقلب با هدف بیان عقاید خود از طریق ادبیات تمثیلی بهره گردید. وی در سال 1880 نگارش داستان Storia di un burattino  (داستان عروسک خیمه شب بازی) را آغاز کرد که بعدها به ماجراهای پینوکیو شهرت یافت. این داستان هر هفته در روزنامه Il Giornale dei Bambini  (روزنامه ایتالیایی ویژه کودکان) به چاپ می‌رسید.

ماجراهای پینوکیو، یک قصه خیالی است که ماجراهای یک عروسک چوبی خودرای و لجباز را در مسیر تبدیل شدن به یک پسر واقعی شرح می‌دهد. این داستان در سال 1883 به چاپ رسید.



آثار لورنزینی صرفاً سیاسی نبودند. دست‌نوشته‌های او، بویژه ماجراهای پینوکیو زوایای پنهان متافیزیکی و ماورای طبیعی بسیاری را در خود داشتند که اغلب از دید خوانندگان امروزی پنهان می‌مانند. یکی از حقایق مهم برای درک کامل لایه‌های عمیق اثر لورنزینی اینست که وی یکی از اعضای فعال فراماسونری بود.

در مقاله‌ای با عنوان پینوکیو، برادر من، "جیووانی مالولتی"(Giovanni Malevolti) از فراماسونرهای ایتالیا سابقه ماسونی کارلو لورنزینی را چنین توصیف می‌کند:

"ورود کارلو به مکتب فراماسونری، با اینکه در هیچ سند رسمی ثبت نشده، اما از سوی همگان پذیرفته شده و قابل استناد است.

"آلدو مولا"(Aldo Mola)، یک فرد غیرماسونی که معمولاً ‌از وی به عنوان تاریخ‌نگار رسمی مکتب فراماسونری یاد می‌کنند، با اطمینان ورود لورنزینی به فرقه فراماسونری را تایید کرده است.

به نظر می‌رسد حوادثی در زندگی او رخ داده است که این نظریه را به سادگی تایید می‌کند: تاسیس روزنامه‌ای تحت عنوان Il Lampione (موسوم به فانوس دریایی) در سال 1848 که لورنزینی در باب آن چنین اظهار داشت: "روشنی‌بخش کسانی است که در تاریکی سرگردان هستند." لورنزینی همچنین خود را شاگرد متعصب ماتزینی (از انقلابیون و فراماسونرهای برجسته ایتالیا) معرفی می‌کرد."


لورنزینی داستان پینوکیو را با الگوبرداری از عقاید قدیمی و کهن
 در متون سری و رمزگونه به رشته تحریر درآورد


نام کولودی را می‌توان در سندی یافت که مرکز بزرگ فراماسونرهای بریتانیا آن را به چاپ رسانده و در آن لیستی از فراماسونرهای معروف گردآوری شده است.

مالولتی چنین ادامه می‌دهد:
برای مطالعه داستان "ماجراهای پینوکیو" دو روش وجود دارد. اولین روش همان است که من آن را "غیرمذهبی و عوامانه " توصیف می‌کنم زیرا که خواننده، به احتمال زیاد یک کودک است، درباره اتفاقات ناگواری که برای این عروسک چوبی رخ می‌دهد، مطالبی را یاد می‌گیرد. روش دوم، مطالعه این داستان از نگاه ماسونی نویسنده آن است که نمادگرایی درون آن، بدون هیچ‌گونه جایگزینی، مکمل روایت ساده و خطی حوادث است.

لورنزینی داستان پینوکیو را با الگوبرداری از عقاید قدیمی و کهن در متون سری و رمزگونه به رشته تحریر درآورد: روایت ساده‌ای از یک داستان که مورد توجه عامه قرار می‌گیرد و مفاهیم پنهان خود را تنها برای "کسانی که در جریان هستند" فاش می‌کند.

تحلیل فیلم
تفاوت‌های بسیاری بین کتاب کولودی و فیلم والت دیزنی وجود دارد. د فیلم والت دیزنی، طرح داستان ساده‌تر شده و پینوکیو به شخصیتی ساده، خوش‌گذران و بی‌خیال تبدیل شده است تا کاراکتری خودرای و ناسپاس در کتاب اصلی. با این وجود، همه عناصر اصلی داستان در این فیلم به عاریت گرفته شده حال آنکه پیام مخفی داستان هنوز دست نخورده باقی مانده است.

 
والت دیزنی در 1940 انیمیشن پینوکیو را ساخت
 تا یکی از مهم ترین آموزه های ماسونی برای کودکان
 به راحتی در دسترس آنها قرار گیرد

«خلق» شخصیت داستان

فیلم با پدر "ژپتو" (Geppetto)، یک چوب‌ تراش ایتالیایی‌، ‌آغاز می‌شود که در حال ساخت یک عروسک خیمه شب‌بازی از یک تکه چوب است. او این عروسک را به شکل یک انسان می‌سازد اما عروسک موجودی بی‌جان است.

ژپتو، همان نماد "خالق" (Demiurge)
 فلسفه افلاطون و عارفان مسیحی است.


ژپتو، از جهت دیگر، همان نماد "خالق"(Demiurge) فلسفه افلاطون و عارفان مسیحی است. واژه "خالق" به صورت تحت‌اللفظی در زبان یونانی "خالق، صنعت‌گر یا استادکار" ترجمه می‌شود. در زبان فلسفه، خالق یا سازنده "خدای کوچکتر" جهان مادی است، خالقی که موجودات ناقص را خلق می‌کند که در دام زرق و برق زندگی مادی گرفتار می‌شوند. خانه ژپتو مملو از ساعت‌هایی است که ساخته دست اوست و همانطور که احتمالاً می‌دانید از این ساعت‌ها برای سنجش زمان استفاده می‌شود، یعنی یکی از محدودیت‌های بزرگ این سیاره خاکی.

پدر ژپتو عروسک زیبایی را «خلق» کرده است

ژپتو عروسک زیبایی را خلق کرده است اما پس از آن متوجه می‌شود که به کمک "خدای بزرگتر" نیاز دارد تا به پینوکیو روحی الهی اعطا نماید که برای تبدیل شدن به یک "پسر واقعی" یا به بیان رمزی یک انسان روشن‌ضمیر به آن نیاز است. پس، او چه کار می‌کند؟ وی "رو به ستاره‌ای در وسط آسمان زانو زده و دعا می‌کند." ژپتو از خدای بزرگتر (بنیانگذار کبیر فراماسون‌ها) می‌خواهد تا روحی الهی در وجود پینوکیو بدمد.

ژپنو در محضر «تک چشم» زانو می زند
و برای عروسک چوبی خود حلول روح را درخواست می کند
 

آیا این ستاره می‌تواند همان ستاره صورت فلکی شعرای یمانی یا ستاره درخشان فراماسونری باشد؟

"پری آبی رنگ" ، نماینده خدای بزرگ، سپس به زمین فرود می‌آید تا به پینوکیو فهم این جهانی، یا به تعبیر عرفا "عقل" را اعطا نماید.

 
"پری آبی رنگ" ، نماینده خدای بزرگ، به زمین فرود می‌آید
 تا به پینوکیو فهم این جهانی یا "عقل" را اعطا نماید.
پری نعمت زندگی و اختیار را به پینوکیو هدیه داد. اگرچه او زنده است اما هنوز یک "پسر واقعی" نیست. مکاتب سری می‌آموزند که زندگی واقعی تنها پس از روشنگری آغاز می‌شود. هر چیزی غیر از آن چیزی جز زوال تدریجی نیست.

زمانیکه پینوکیو می پرسد:"آیا من یک پسربجه واقعی هستم؟" پری پاسخ می‌دهد: "نه پینوکیو. تحقق آرزوی ژپتو کاملاً به تو بستگی دارد. شجاعت، راستگویی و تواضع خودت را ثابت کن، در اینصورت مطمئناً روزی یک پسر واقعی خواهی شد."

موضوع اتکاء به نفس قویاً از آموزه‌های عارفان مسیحی/فراماسونری الهام می‌گیرد: رستگاری روح مسئله‌ای است که از طریق خویشتنداری و خودشناسی معنا پیدا می‌کند. فراماسونرها این فرآیند را با ادبیات تمثیلی سنگ زبر و تکامل سنگ صیقل داده شده نمادسازی می‌کنند.

"در تفکرات فراماسونری، سنگ زبر و ناهموار استعاره از اولویت یک فراماسون ناآگاه برای روشنگری است. یک سنگ صیقلی نیز نماد یک فراماسون است که از طریق آموزه‌های فراماسونری در راستای تحقق یک زندگی شرافتمندانه گام بر می‌دارد و با پشتکار فراوان سعی می‌کند به روشنگری دست یابد. درسی که باید آموخت اینست که با استفاده از ابزارهای آموزشی و فراگیری علم و دانش، انسان می‌تواند شخصیت معنوی و اخلاقی خود را بهبود بخشد. همانند انسان، هر سنگ زبر و  ناهموار در ابتدا موجودی ناقص است. انسان با آموزش، تربیت و عشق برادرانه می‌تواند سنگ وجودی خود را به گونه‌ای بسازد که مورد آزمون قرار گرفته و در حدود مرزهای خود شکل گرفته باشد."

به همان روشی که فراماسونرها فرآیند روشنگری را با تبدیل یک سنگ زبر و ناهموار به صاف نشان می‌دهند، پینوکیو نیز سفر خود را با تکه ناهمواری از چوپ آغاز می‌کند و به دنبال آنست تا سطوح خود را هموار ساخته و در نهایت به یک پسر واقعی تبدیل شود. چنین اتفاقی باید حادث گردد تا او لایق روشنگری شود و او به یک فرآیند کیمیاگری درونی نیاز است. وی باید زندگی کند، با وسوسه‌های خود مبارزه نماید و با استفاده از وجدان خود، باید راه صحیح را پیدا کند. اولین گام رفتن به مدرسه (نماد علم و دانش) است. پس از آن، وسوسه‌های زندگی بلافاصله مسیر پینوکیو را تغییر می‌دهند.

وسوسه شهرت و ثروت
روباه مکار(نماد افراد دروغگو) و گربه پینوکیو را در مسیر رفتن به مدرسه فریب می‌دهند تا "برای کسب موفقیت راه آسان را در پیش بگیرد": حرفه هنرپیشگی. علیرغم هشدارهای وجدانش، عروسک چوبی از شخصیت‌های مرموز و ناشناس پیروی کرده و به "استرومبولی"(Stromboli)، یک عروسک‌گردان خشن و پرخاشگر فروخته می‌شود.

روباه مکار(نماد افراد دروغگو) و گربه
 پینوکیو را در مسیر رفتن به مدرسه فریب می‌دهند


پینوکیو به یک عروسک‌گردان خشن و پرخاشگر فروخته می‌شود

پینوکیو در حین نمایش با جنبه‌های مثبت "راه آسان" نیز آشنا می‌شود: شهرت، ثروت.
اما پینوکیو خیلی زود متوجه می‌شود که این موفقیت ظاهری هزینه های گزافی را به دنبال دارد: اینکه وی نمی‌تواند برای دیدن پدر ژپتو(همان خالق خود) به خانه بازگردد، پولی که او بدست می‌آورد صرفاً برای ثروتمند شدن استرومبولی، عروسک‌گردان نمایش‌ها، است و با گذشت زمان هرچه سن او بالاتر می‌رود، بهتر می‌فهمد چه سرنوشتی در انتظار اوست.



تصویری نسبتاً تاریک و وحشت‌انگیز از هنرپیشگی ظاهر می شود. وی در می یابد که اساساً چیزی بیش از یک عروسک خیمه شب بازی نبوده است. پس از درک ماهیت واقعی "راه آسان"، پینوکیو متوجه می‌شود که دچار افسردگی شده است. او به لطف عروسک‌گردان ظالم خود مانند حیوانی در قفس نگهداری می‌شود. در واقع او با فروش روح خود فریب خورده بود.

او به لطف عروسک‌گردان ظالم خود مانند حیوانی در قفس نگهداری می‌شود.
 در واقع او با فروش روح خود فریب خورده بود.

پس از آن پینوکیو دوباره به وجدان و ضمیر آگاه خود بازمی‌گرددو تلاش می‌کند تا از آنجا فرار کند. اما همه افراد با وجدان خوب در جهان هم نمی‌توانند او را نجات دهند و  نمی‌تواند این قفل را باز کند. برای نجات او باز هم به دخالت نیروی الهی نیاز است اما به شرط آنکه قبل از آن به پری (فرستاده الهی) و البته مهم‌تر از آن، به خودش حقیقت را بگوید.


 

وسوسه‌های لذت‌های دنیوی
پس از بازگشت به راه صواب، پینوکیو یکبار دیگر توسط روباه مکار فریب می‌خورد تا به "جزیره خوشی" برود، مکانی بدون مدرسه(نماد علم و دانش) و قوانین(نماد اصول اخلاقی). کودکان می‌توانند تحت نظر مرد کالسکه‌چی بخورند، بنوشند، سیگار بکشند، با هم گلاویز شده و با اراده خویش همه چیز را تخریب کنند.



جزیره خوشی استعاره از "زندگی دنیوی" است که جهل و نادانی، تلاش برای بهره بردن از لذت‌های زودگذر و ارضای پست‌ترین تمایلات نفسانی از ویژگی‌های آنست. مرد کالسکه‌چی با علم به اینکه این راهی کامل برای به بردگی کشاندن افراد است، آنها را مدام تشویق می‌کند. پسرانی که در این سبک زندگی به شکل احمقانه‌ای افراط می‌کنند، در نهایت به الاغ تبدیل شده و برای کار در معدن از سوی مرد کالسکه‌چی مورد استثمار قرار می‌گیرند. این نیز تصویر هولناک دیگری از توده مردم جاهل و نادان است.



پینوکیو نیز به تدریج به الاغ تبدیل می‌شود. به بیان رمزی، در واقع او به هویت مادی نزدیک‌تر می‌شود تا خود معنوی که این حیوان لجوج نماد و تجسم آن است.


پینوکیو نیز به تدریج به الاغ تبدیل می‌شود.
به بیان رمزی، در واقع او به هویت مادی نزدیک‌تر می‌شود تا خود معنوی
 که این حیوان لجوج نماد و تجسم آن است

این بخش از داستان اشاره ادبی به اثر کلاسیک "اپولیوس"(Apuleius) نویسنده رومی تحت عنوان "مسخ‌شدگان" یا "الاغ طلایی" است که در مکاتب سری همچون فراماسونری مورد مطالعه قرار می‌گیرد.


 
مسخ‌شدگان ماجرای "لوسیوس"(Lucius) را تشریح می‌نماید که به دلیل حماقت خویش با عجایب جادوگری فریب خورد و به الاغ تغییر هویت داد. این مسئله وی را به سفری طولانی و طاقت‌فرسا سوق داد که در نهایت نیز توسط "ایزیس" (Isis) نجات یافت و به فرقه سری او پیوست. ماجرای این مسخ‌شدگی به دلیل خط کلی داستان، تمثیل معنوی و شکل ورود به اسرار شباهت‌های فراوانی به ماجرای پینوکیو دارد. پینوکیو پس از آنکه به خود می‌آید، از قفس زندگی دنیوی و جزیره خوشی فرار می‌کند.

آغاز مسیر روشنگری
پینوکیو برای دیدار دوباره پدر خویش به خانه باز می‌گردد اما در خانه کسی نیست. وی می‌فهمد که ژپتو توسط نهنگی عظیم‌الجثه بلعیده شده است. پس از آن، عروسک چوبی خود را به آب می‌اندازد و برای پیدا کردن خالق خویش وارد شکم نهنگ می‌شود. این آخرین مرحله ورود او به مسیر روشنگری است که باید از تاریکی و ظلمت زندگی جاهلانه خویش(که نماد آن شکم نهنگ غول پیکر است) گریخته و نور معنوی را بدست آورد.


 
یکبار دیگر، کارلو کولودی به شدت تحت تاثیر داستان قدیمی سیر و سلوک معنوی: کتاب یونس پیامبر قرار گرفت. جریان حضرت یونس و نهنگ در مکاتب سری مطالعه می‌شوند.
 
 


یونس به فرمان خداوند از شکم نهنگ بیرون می‌آید

پینوکیو دشواری‌های مسیر ورود به روشنگری را پشت سر گذاشته و از تاریکی جهالت بیرون می‌آید. حال وی یک "پسر واقعی" است، انسانی روشن‌ضمیر که زنجیرهای زندگی مادی را پاره کرده و به خود والایش رسیده است. او یک نشان طلایی از پری دریافت می‌دارد که بیانگر موفقیت در طی کردن مسیر کیمیاگری تغییر هویت پینوکیو از فلزی سخت به طلا است. "هدف بزرگ" تحقق یافته است. پس چه کاری باقی مانده است؟ البته، یک جشن حسابی!

 
حال وی یک "پسر واقعی" است، انسانی روشن‌ضمیر
 که زنجیرهای زندگی مادی را پاره کرده و به خود والایش رسیده است.


نتیجه‌گیری
اگر از زوایه دید کودکانه خود فاصله گرفته و سپس به داستان پینوکیو بنگریم، داستان پینوکیو به جای یک سری ماجراهای تصادفی، به یک ادبیات تمثیلی معنوی عمیق و نمادین تبدیل می‌شود. جزئیات این فیلم که ظاهراً بی‌معنی و نامفهوم است ناگهان به حقیقتی اسرارآمیز و مرموز تبدیل شده یا حداقل جوامع بی‌رحم امروزی را نشان می‌دهند. کارلو کولودی، نویسنده داستان با الهام از داستان‌های قدیمی فراطبیعی نظیر مسخ‌شدگان و یونس و نهنگ تلاش کرد تا داستانی با موضوع ورود به مکتب را به سبک امروزی بنویسد که مهم‌ترین جنبه زندگی فراماسونری است.





داستانی با یک قرن قدمت

داستان پینوکیو نمونه‌ای از جنبه انسانی‌تر آموزه‌های سری است. این داستان بر پایه آموزه‌های فراماسونری استوار است و توجه عمیق به آن فاش می‌سازد که این آموزه‌ها پیشینه فلسفی افرادی است که کنترل رسانه‌های جمعی را در اختیار دارند.

هرچند وفاداری کارتون والت دیزنی به مکتب فراماسونری همواره مورد اختلاف بوده است اما انتخاب این داستان به عنوان دومین فیلم انیمیشنی که در این استودیو فیلمسازی ساخته شده است، مطالب بسیاری برای بازگو کردن دارد.

بسیاری از جزئیات نمادین که به این فیلم اضافه شده است بیانگر درک عمیق مفاهیم سری کتاب کولودی است. با توجه به تیراژ بالای نسخه قابل پخش فیلم پینوکیو و موفقیت جهانی آن می‌توان گفت که همه جهان شاهد طی کردن مسیر روشنگری بوده‌اند اما عده اندکی آن را به طور کامل درک کردند.

موضوع مهمی که در این داستان کمتر مورد توجه قرار گرفته، «خلق» یک انسان توسط انسان دیگر است؛ موضوعی که این روزها توسط جریانی مبهم و مرموز در ایران نیز تکرار می شود.
طرح این موضوعات در برهه زمان کنونی در ایران را نمی توان تصادفی یا از روی غفلت دانست و مشرق بزودی در ادامه گزارشات ویژه خود، این مساله را کاملا موشکافی و ریشه یابی خواهد کرد.




تاریخ : دوشنبه 91/12/28 | 10:21 صبح | نویسنده : gharibeh | نظر

در مورد پیدایی این جشن افسانه‌های بسیار است اما آنچه به آن جنبه‌ رازوارگی می‌بخشد آیین‌های بسیاری است که روزهای قبل و بعد از آن انجام می‌گیرد.

صورتکی سیاه به نام حاجی فیروز

اگر نوروز همیشه و در همه جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز می‌شود، حیرت انگیز نیست چرا که بی‌نظمی یکی از مظاهر آن است. ایرانیان باستان نا آرامی را ریشه‌ آرامش و پریشانی را اساس سامان می‌دانستند و چه بسا که در پاره‌ای از مراسم نوروزی آن‌ها را به عمد به وجود می‌آوردند چنانکه دررسم بازگشت مردگان (از 26اسفند تا 5فروردین) عقیده داشتند که ارواح درگذشتگان باز می‌گردند که درآن افرادی با صورتک‌های سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت می‌پرداختند و بدینگونه فاصله‌ میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم می‌ریختند و قانون و نظم یک ساله را محو می‌کردند. باز مانده‌ این رسم آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت.

رسم میرنوروزی

از دیگر آشفتگی‌های ساختگی رسم میر نوروزی، یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در این رسم به قصد تفریح ،کسی را از طبقه‌های پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی برمی‌گزیدند و سلطان موقت ( برطبق قواعدی) اگر فرمان‌های بیجا صادر می‌کرد، از مقام امیری بر کنار می‌شد.

حافظ نیز در یکی از غزلیاتش به حکومت ناپایدار میر نوروزی اشاره کرده است:

سخن در پرده می‌گویم، چو گل از غنچه بیرون‌ آی ،که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی

خانه تکانی رسم دیرینه نوروز

خانه تکانی نخست به درهم ریختگی، سپس به نظم و نظافت اشاره دارد. درگذشته تمام خانه برای نظافت زیر و رو می‌شد ودربعضی از نقاط ایران رسم بود که حتی خانه‌ها را رنگ آمیزی می‌کردند و اگر میسر نبود دست کم همان اتاقی که هفت سین را در آن می‌چیدند، سفید می‌ کردند، اثاثیه‌ کهنه را به دور می‌ریختند و به جایش لوازم نو می‌خریدند و در آن میان شکستن کوزه را که جایگاه آلودگی‌ها و اندوه ‌های یک ساله بود واجب می‌دانستند، ظرف‌های مسین را به رویگران می‌سپردند ،نقره‌ها را جلا می‌دادند، گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک می‌کردند ،فرش و گلیم‌ها را از تیرگی‌های یک ساله می‌زدودند و بر آن باور بودند که ارواح مردگان وفروهر‌ها (ریشه‌ کلمه‌ فروردین) در این روز‌ها به خانه و کاشانه‌ خود باز می‌گردند و اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال می‌شوند و برای باز ماندگان خود دعا می‌فرستند وگرنه غمگین و افسرده باز می‌گردند ازاین رو چند روز به نوروزمانده در خانه مُشک و عنبر می‌سوزاندند و شمع و چراغ می‌افروختند.

در بعضی نقاط ایران رسم بود که زن‌ها شب آخرین جمعه‌ سال بهترین غذا را می‌پختند و بر گور درگذشتگان می‌پاشیدند و روز پیش از نوروز را که همان عرفه یا علفه و یا به قولی بی بی حورباشد به خانه‌ای که در طول سال ،درگذشته‌ای داشت به پُرسه می‌رفتند و دعا می‌فرستادند و می‌گفتند که برای مرده عید گرفته اند.

سبزه سبز کردن نماد برکت و باروری

در گیر و دار خانه تکانی و از 20روز به روز عید مانده سبزه سبز می‌کردند. ایرانیان باستان دانه‌ها را که عبارت بودند از گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، کاجیله، ذرت و ماش به شماره‌ هفت( نماد هفت امشاسپند) یا دوازده (شماره‌ مقدس برج‌ها) در ستون‌هایی از خشت خام بر می‌آوردند و بالیدن هر یک را به فال نیک می‌گرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو موجب برکت و باروری خواهد بود. خانواده‌ها به طور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (اندیشه‌ی نیک)، هوخت (گفتار نیک) و هوورشت (کردار نیک) سبز می‌کردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آنها می‌دانستند.

چهارشنبه سوری مقدمه ای برای جشن نوروز

چهار شنبه سوری که از دو کلمه‌ی چهارشنبه (آخرین چهارشنبه‌ سال) و سوری که همان سوریک فارسی و به معنای سرخ باشد تشکیل شده و در کل به معنای چهارشنبه‌ سرخ و مقدمه‌ جدی جشن نوروز است.

در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه ، کوزه و اسفند را به یقین شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازارتهیه می‌کردند. بازار در این شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک می‌دید.

هنگام غروب بوته‌ها را به تعداد هفت (نماد هفت امشاسپندی یا سه نماد سه منش نیک روی هم می‌گذاشتند و خورشید که به تمامی پنهان می‌شد، آن را بر می‌افروختند تا آتش سر به فلک کشیده جانشین خورشید شود. در بعضی نقاط ایران برای شگون وسایل دور ریختنی خانه از قبیل پتو، لحاف و لباس‌های کهنه را می‌سوزاندند.

آتش می‌توانست در بیابان‌ها و رهگذرها و یا بر صحن و بام خانه‌ها افروخته شود. وقتی آتش شعله می‌کشید از رویش می‌پریدند و ترانه‌هایی که در همه‌ آنها خواهش برکت ، سلامت ، بارآوری و پاکیزگی بود، می‌خواندند.

آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمی‌کردند تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را که مقدس بود کسی جمع می‌ کرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند، سرنخستین چهار راه می‌ریخت ودربازگشت در پاسخ اهل خانه که می‌پرسیدند:

- کیست؟

-می‌گفت: منم.

- از کجا می‌آیی؟

- از عروسی.

- چه آورده‌ای؟

- تندرستی.

رسم شال اندازی در چهارشنبه سوری

شال اندازی هم یکی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسایگان و خویشان می‌رفتند و از روی روزنه‌ بالای اتاق (روزنه‌ بخاری) شال درازی را به درون می‌انداختند. صاحب خانه می‌بایست هدیه‌ای در شال بگذارد.

شهریار در بند 27منظومه‌ حیدر بابا به آیین شال اندازی و در بند 28به ارتباط شال اندازی با برکت خواهی و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد:

عید بود و مرغ شب آواز می‌خواند

دختر نامزد شده برای داماد،

جوراب نقشین می‌بافت

و هر کس شال خود را از دریچه‌ای آویزان می‌کرد

وه که چه رسم زیبایی است ،رسم شال اندازی

هدیه عیدی بستن به شال داماد

من هم گریه و زاری کردم و شالی خواستم

شالی گرفتم و فوراً بر کمر بستم

شتابان به طرف خانه‌غلام (پسر خاله‌ام) رفتم

و شال را آویزان کردم

فاطمه خاله‌ام جورابی به شال من بست

خانم ننه‌ام را به یاد آورد و گریه کرد

شهریار در توضیح این رسم می‌گوید: در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننه) مرده بود. ما هم نمی‌بایست در مراسم عید شرکت می‌کردیم ولی من بچه بودم، با سماجت شالی گرفتم و به پشت بام دویدم.

رسم فالگوش در چهارشنبه سوری

از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بود و آن بیشتر مخصوص کسانی بود که آرزویی داشتند مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزند، آنها سر چهار راهی که نماد گذار از مشکل بود می‌ایستادند و کلیدی را که نماد گشایش بود، زیر پا می‌گذاشتند و نیت می‌کردند و به گوش می‌ایستادند و گفت و گوی اولین رهگذران را پاسخ نیت خود می‌دانستند. آنها در واقع از فروهرها می‌خواستند که بستگی کارشان را با کلیدی که زیر پا داشتند، بگشایند.

رسم قاشق زنی در چهارشنبه سوری

قاشق زنی هم که از دیگر مراسم چهارشنبه سوری بود،تمثیلی بود از پذیرایی از فروهر‌ها، زیرا قاشق و ظرف مسین نشانه‌ خوراک و خوردن بود. ایرانیان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون می‌گذاشتند تا از این میهمانان تازه رسیده‌ آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهر‌ها پنهان و غیر محسوس اند، کسانی هم که برای قاشق زنی می‌رفتند سعی می‌کردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجیل را مخصوص فروهر می‌دانستند، دریافتشان را خوش یُمن می‌پنداشتند./




تاریخ : دوشنبه 91/12/28 | 10:18 صبح | نویسنده : gharibeh | نظر

  • paper | آسان دی ال | ویستا باکس