ناهید نوری در مثنوی طنز فرد یا افرادی در جامعه امروز ما را توصیف کرده که خودش هم دنبال آنهاست و در این شرایط هنوز آنها را ندیده!
این که لم داده به پشت صندلی،
از دماغ فیل افتاده، ولی...
شاعری بی چیز و بی اندازه است
دل به دنیایی مجازی داده است
مثل اصحاب کهف خوابیده است
قیمت نان را مگر او دیده است؟!
در خیالش طرح زوج و فرد نیست
فکر قسط و بهره و دیرکرد نیست!
شهر او بی چاله و بی چوله است
شهر او زیباتر از ماسوله است!
چون که دستانش درون جیب نیست،
فکر او جز گندم و جز سیب نیست!
قیمت چایی، برنج و شیر و ماست
قصه ای بی پایه است و نیست راست!
قیمت مسکن برایش درد نیست
زیر سقف آسمانش سرد نیست
نرخ بیکاری، تورم، اعتیاد
یا که پایین بودن سطح سواد،
اینهمه تحریم، بی پولی، فساد،
شعر او را غلغلک داده؟ نداد!
مردم دنیای او بی کینه اند
صاحب قلبی درون سینه اند
مردها مجنون و زنها لیلی اند
لیلی و مجنون زیاد و خیلی اند!
همسر دوم نمی گیرد کسی
زن ندارد غصه و دلواپسی
آسمان شهر او پردود نیست
هیچکس تنها به فکر سود نیست
جنس چینی توی بازارش کم است
بارش اجناس چینی نم نم است!
او دلار اصلا ً ندیده تا به حال
آخر هفته نرفته هی شمال
یک کوپن دارد درون جیب خویش
در خیالش با کوپن رفته ست کیش!
او به فکر یک دماغ ساده است
گونه و لپ را خدایش داده است!
می خرد با پولهایش هی کتاب
او فلافل می خورد جای کباب
سیم کارت اعتباری می خرد
با خودش تا دستشویی می برد!
چون خر دخل و مخارج در گل است،
فکر کاری منتها در منزل است!
عاشق یارانه است و بی قرار
عاشق یک ماه کلا ً انتظار!
دائماً در فکر شوهر کردن است
فکر قلاده به دور گردن است!
فکر جارو کردن یک خانه است
طفلکی یا ساده یا دیوانه است!
توی این اوضاع بد، مانند او
من ندیدم تو اگر دیدی بگو ...
منبع:خبرآنلاین
.: Weblog Themes By Pichak :.