سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«اسمش قادر عبدالله زاده بود. اهل روستای "کولیجه"، از توابع شهرستان "بوکان". "شیخ محمد"، شیخ منطقه بُرهان لقب "قاله مه‌ره" (قادر آرام) را به او داده بود. از 11 سالگی "شمشال" می نواخت، و هرگز این ساز فلزی زرد رنگ را از خودم دور نمیکرد.

«شمشال» همان نی‌لبک فلزی است، که در سطح آن شش سوراخ وجود دارد و یکی از ساز‌های اصیل و قدیمی در منطقه «کردستان» است. شمشال، در شمار ساز‌های بادی فلزی برنجی قرار می‌گیرد و از لحاظ نوع صدا و وسعت در زمره ساز‌های بَم با طنین خاص خود است. این ساز از « مِسوار» که آلیاژی زرد رنگ است و از آن برای ساخت سماور‌های قدیمی زغالی استفاده می‌شده، ساخته می شود.

شیوه نوازندگی این ساز هم کاملاً تحت تاثیر وضعیت جغرافیایی منطقه «کردستان» است که طبیعتی کوهستانی و پستی- بلندی‌های بسیار دارد. نوع نوازندگی این ساز کاملاً پرشور و هیجان با صداهای قوی و ضعیف مکرر و تکرارهای متوالی است.

 

«قاله مه‌ره»،  دست‌های پینه بسته، مو‌های سفید، چهره‌ای آرام و صبور داشت. چهره ای که کمتر از سنش نشان می ‌داد. او سازش را که بیش از 130 تا 140 سال قدمت داشت از یک «سیّد» خریده بود. سازی که روزها آن را زیر آستین لباس کردیش می‌گذاشت و شب‌ها آن را زیر بالشش.

او می‌ گفت: «عاشق شِمشال سید شده بودم. چند بار رفتم پیشش و بهش پیشنهاد خرید شِمشالش را دادم ولی قبول نکرد. پس از مدتی مریض شد و مرد. من هم شِمشالش را از پسرش با یک را?س گوسفند که آن زمان 5 قِران قیمت داشته معاوضه کردم.»

پدر، پدربزرگ و برادران قاله مه‌ره هم از نوازندگان برجسته و مشهور شِمشال بوده اند؛ ولی او می‌گفت: که هیچ‌کس استاد او نبوده و ساز زدن را به او یاد نداده است. قاله مه‌ره خدا را استاد خود می ‌دانسن. می گفت:«همه چیز از یک خواب شروع شد. فصل پاییز بود. بچه بودم، مهمانی یکی از فامیل ‌هایم دعوت شده بودیم. برادرم و دو نفر دیگر از بستگانم شِمشال می ‌زدند. می ‌خواستم شِمشال بزنم، ولی مثل آن ها نمی ‌توانستم. آن ها هم مرا بیرون کردند و من هم گریه کنان به سمت یه خونه گِلی دویدم و تا اون جایی که ‌تونستم گریه کردم و همون جا خوابم برد. یک نفر اومد تو خوابم و بهم گفت: «عبدالقادر، عبدالقادر، پاشو، از بس گریه کردی حوصله خدا رو هم سر بردی، برو و شِمشال بزن»

«وقتی از خواب بیدار شدم، شروع کردم به نواختن شِمشال. دیگه قادر دیروز نبودم و کسی حریف من نبود»

خانه یک طبقه قاله مه‌ره، در کوچه‌ای بُن بست و خاکی، در حاشیه شهر قرار دارد. او هر روز صبح از ساعت 9، با عصایی که در دست داشت به خیابان «کهنه»، شهر «بوکان»، که جنوبی ‌ترین شهر استان «آذربایجان غربی» است می رفت و تا ظهر به گشت زنی در خیابان ‌های اطراف خانه‌اش می‌پرداخت و شِمشال می نواخت.

عصر‌ها نیز به قهوه خانه‌های «ملا عباس»، «ره‌حمانه چوُر» و «حاجی محمد»که در میدان کوچکی که در آن گندم و جو خرید و فروش می ‌کنند، می ‌رفت و برای مردمی که اکثر آن ها بیشتر از 50 سال سن داشتند ساز می نواخت

قاله مه‌ره دوران نوجوانی و جوانی چوپان بود ولی بقیه عمرش را برای مردم کوچه و بازار شِمشال زده است و تنها راه کسب درآمدش هم نی زنی بود و از این راه امرار معاش می‌کرد. او حتی روز‌های جمعه به غار «سهولان» که در فاصله 35 کیلومتری «بوکان» و در نزدیکی «مهاباد» است میرفت تا ساز بزند و پولی دربیاورد.

او بعضی از روز‌های هفته هم برای ساز زدن و کسب درآمد سری به شهرهای اطراف می‌زد. مثلاً با طی کردن مسیر 55 کیلومتری خود را به «مهاباد»می‌رساند و یا مسیری 35 کیلومتری را طی می‌کند تا به «سقز» برسد و در خیابان‌ های اصلی ساز بزند و پول جمع می‌کرد.

سازی که پررو شده
قاله مه‌ره تنها همدم و دوست خود را «شمشالش» معرفی می‌کرد و به شوخی می گفت:همیشه با هم خوابیدیم. از بچگی با هم بزرگ شدیم. گاهی وقت‌ها با هم صحبت می ‌کنیم و گپ می‌ زنیم. هر چی از دهنش در بیاد می ‌گه. یه حرف‌هایی می ‌زنه که آدم تعجب می‌ کنه. خیلی هم پررو شده»

قاله مه‌ره، با آن که سواد خواندن و نوشتن نداشت ولی دریایی از موسیقی غنی کردستان را در سینه‌‌اش حفظ کرده بود. او، بیشتر آهنگ ‌های ترانه‌هایش را خودش درست می ‌کرد. داستان ‌های عاشقانه و منظومه ‌های حماسی کردستان خمیر مایه آهنگ ‌های او بود. او می ‌گفت: که بیش از 170 «مقام» را حفظ کرده‌ام. گرچه تعداد بیشتری را می ‌دانستم ولی الان نمی ‌توانم بزنم.

قاله مه‌ره در بین ترانه هایی که می‌زد خود ترانه «کانبی خواز» را خیلی دوست داشت. کانبی خواز، اسم مردی به نام «کانبی فَقِه وَیسه» بودکه در یک نبرد رویارو با «احمد خان نامی» ، از ارباب ‌های «مراغه» هر دو به دست یکدیگر کشته می ‌شوند. گفته می ‌شود که این بیت را زنی به نام «خواز» که خواهر کانبی بوده، سروده است.

موزه اربیل
آوازه و شهرت زیاد قاله مه‌ره باعث  میشدهر از چند گاهی به مناسبت‌ های گوناگون و برای اجرای برنامه‌های مختلف از جمله یادواره بمباران شیمیایی «سردشت» و «حلبچه»، یادبود قرباینان «اَنفال» (کشتار بیش از 150 هزار کرد به دست رژیم بعث در کردستان عراق)، بزرگداشت هفته معلم، اجرای ساز‌های محلی در کردستان ایران و عراق به مراسم‌ های مختلف دعوت شود و سفر‌هایی را به نقاط مختلف ایران داشته باشد.

سفرهایی که لوح‌ های تقدیر زیادی هم برایش به همراه داشت. لوح‌ هایی که با 8 تا از آن ‌ها که حاشیه ‌های فلزی و چوبی دارند دیوار اتاق خوابش را تزئین کرده بود..

او با اشاره به تابلو‌های روی دیوار خانه‌اش از جمله تابلویی که امضای رئیس «دانشگاه ایلام» زیر آن است و به مناسبت اولین یادمان بمباران شیمیایی«حلبچه» در سال 79 به او داده شده و یا کسب عنوان برتر در اجرای ساز‌های محلی در جشنواره‌ های مختلف از جمله «صدا و سیمای مهاباد» و جایزه ویژه «اَنفال» در «سلیمانیه» عراق، می‌گفت: «تمام اجراهای من موفقیت آمیز بوده و همیشه اول شدم. الان هم با این که پیر هستم، دندان هایم افتاده است و توانایی سابق را ندارم، ولی دست از نوازندگی برنداشتم.»

قاله مه‌ره، وصیت کرد که بعد از مرگش شِمشالش را که بیش از 80 سال با او زندگی کرد، به موزه شهر «اربیل» در کردستان عراق هدیه دهند.

بیماری سِل و خیابان کهنه
قاله مه‌ره در خیابان «کهنه» بوکان کنار دو دستفروش می نشست و ساز میزد. صدای سازش در هیاهوی بازار شلوغ خیابان «کهنه»، کمتر به گوش می‌رسید. نگاه‌ های مردم هم زودگذر و آنیبود و کسی به صدای سازش گوش نمی ‌داد. مردم به نشانه کمک و همدردی پولی به او می‌ دادند و زود رد می‌ شدند.

او می‌ گفت: «فقط زمانی که عاشق بودم و حال و هوای جوانی در سر داشتم در خلوت، حرف ‌های عاشقانه‌ای که در دل داشتم را با شِمشالم بیان می ‌کردم و فقط برای خودم شِمشال می‌زدم؛ وگرنه همیشه برای مردم شِمشال نواخته ام.»

او معتقد بود که با مرگش صدای شِمشال نیز با او دفن می ‌شود و می ‌میرد.

«عزیز شاهرخ»، خواننده مشهور کردستان، که یکبار قاله مه‌ره را به خانه‌اش دعوت کرده و برنامه‌ای دو نفره را اجرا کرده‌بودند، حرف قاله مه‌ره را قبول داشت او می ‌گفت: «تکنوازیش عالی است. کسی مثل او نمی ‌تواند شمشال بنوازد و در کار خود استادی تمام عیار است»

 

«سالار ماملی» هم که از دف نوازان مشهور مهاباد است درباره قاله مه‌ره می‌گفت: «هیچ سازمان هنری نیست که از او حمایت کند. مردم عادی هم ارزش بالای این ساز رو درک نمی ‌کنند».

اکنون قاله مه ره و صدای دلنشین شمشالش سالهاست در بین ما نیست یادش گرامی باد




تاریخ : شنبه 92/2/7 | 12:48 عصر | نویسنده : gharibeh | نظر

  • paper | آسان دی ال | ویستا باکس